سه شنبه, 30 آبان 1402
کد پست : 1438
بازدید : 299
دیدگاه : بدون
آخرین خبرها یاد او همیشه در دل ها باقی خواهد ماند

به یاد کربلایی جعفر شجاع تعزیه خوان قدیمی روستا / یادداشتی از امید زاهد

وقتی صدایش برای آخرین بار در حوالی خانه ابدی در بهشت حیدر پخش شد ، یاد و خاطره شبیه خوانی اش و جولان دادنش در میدان تعزیه روبروی منزل زنده یاد حاج عباس رازه برایم مجسم شد.

آن روزها ‌تعزیه خوانان چنان هیبت و شکوهی داشتند که انگار تعزیه بخشی از وجود آنان است و نمی شد آنان را از خود واقعی شان متمایز کرد.

کربلایی جعفر شجاع چنان در نقش خود به خوبی ایفای نقش می کرد که انگار همه چیز واقعی است. چشمان ریز و نافذش به حرکات اولیا خوان و اشقیا خوان بود و توجهی به انبوه جمعیت نداشت. آراسته و مرتب و با استایل و جذبه خاصی در میدان حاضر می شد. لباس قرمز رنگ با نوار زرد رنگی بر روی آستین ها و سردوشی و حمایل سیاه رنگ با سیمای او عجین شده بود. وقتی می خواند صدایش آنچنان بود که تمام جمعیت میخ کوب می شدند.

صدای او کاملا به ایفای نقش او کمک می کرد و اصالت یک اشقیا خوان سنتی را داشت .

از طرفی همسایه باغ و نخلستان پدریم بود و حتی هر وقت با پدرم همصحبت می شد و راه می رفت در نظرم همان اشقیا خوان می نمود و  جرائت  اینکه از او پرسشی کنم از من سلب می شد.

 

روزهایی که مشغول نگارش کتاب درودگاه شدم ارتباط من با ایشان بیشتر و بیشتر شد مرا تشویق کرد که بنویسم و تاریخ و پیشینه تعزیه را در کتابی ثبت کنم.

روزهایی که به خانه شان می رفتم روزهای خوشی بود در کنارش می نشستم. دی خداکرم برایمان چای می آورد. وقتی من و کربلایی جعفر را مشغول صحبت قدیم می دید، شوخی و خنده ای می کرد و سه تایی خنده مان می گرفت.

 

دانستنی های تاریخی زیادی داشت که من در کتاب درودگاه به آن پرداخته ام. از زیارتگاه پیرشاهی گرفته تا وصف مکتب خانه های قدیمی و مهم تر از همه تعزیه خوانی و آمدن گروه تعزیه خوانی ذاکر به درودگاه در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی . آن روزگار کربلایی جعفر به مکتب خانه می رفت و بچه مکتبی بود. اما از دیدن این گروه تعزیه خوانی غافل نبود. منتظر بود تا مکتب خانه تعطیل شود و همین که بساط تعزیه برپا می شد، به تماشای تعزیه می رفت و این نوجوان خوش ذوق با دقت به حرکات اولیا خوان و اشقیا خوان نگاه می کرد و سعی می کرد اشعار را به خاطر بسپارد.

 

بعد از اتمام تعزیه همه را در ذهن مرور می کرد. تعزیه و هنر تعزیه خوانی که برای نخستین بار در دوران نوجوانی از نزدیک مشاهده کرده بود، برایش تازگی و جذابیت داشت و دلش می خواست روزی یکی از هنرمندان تعزیه خوانی روستای درودگاه شود.

 

 همین باعث شد پس از رفتن گروه تعزیه خوان ذاکر که از استان فارس به روستا می آمدند، به عضویت تعزیه خوانی روستا در آید. او در سن ۱۷ سالگی به صورت رسمی وارد تعزیه خوانی روستا شد و چندین دهه در ایفای نقش خود درخشید و از ارکان اصلی تعزیه خوانی روستای درودگاه بود. ایفای نقش او و هنرمندی او در میدان تعزیه هنوز بخشی مهمی از خاطرات اهالی روستا می باشد.

شایسته است، به احترام سالها تلاش و هنرمندی این پیشکسوت تعزیه خوانی، کوچه ای را در روستا به نام شریف این مرد عرضه هنر تعزیه خوانی که از ارکان اصلی تعزیه خوانی روستای درودگاه بوده است، اختصاص دهیم تا نام و یادشان همچنان بر تارک روستای درودگاه بدرخشد.

روحش شاد و یادش گرامی

درباره نویسنده

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0

دیدگاه (0)

کسب رتبه 0 ستاره ، از 5 ستاره ، از مجموع 0 نظر ثبت شده
هنوز هیچ دیدگاهی ارسال نشده است.

ارسال دیدگاه

  1. ارسال دیدگاه به عنوان مهمان ثبت نام یا ورورد به ناحیه کاربری.
امتیاز به این پست:
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک موقعیت شما
لطفا کد امنیتی زیر را وارد کنید
امروز : یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 20:22 ب ظ